يکي از عجيب‌وغريب‌ترين عمليات‌هاي سازمان جاسوسي آمريکا يعني سيا در دوره جنگ سرد و باز هم با محوريت يک حيوان به وقوع پيوست. در برلين ديواري بلند به عنوان نمادي سنگي و مستحکم شده از مناقشه شرق و غرب بالا رفت و در گوشه‌اي ديگر از کره زمين يعني در لانگلي واقع در ايالت ويرجينياي آمريکا، متخصصين و مهندسين طرحي عجيب را آماده مي‌کردند، طرحي موسوم به «پيشي آتيک».



به گزارش ايسنا، «تاريخ ايراني» نوشت: «از زماني که انسان‌ها به جان هم افتادند، حيوانات نيز دچار رنج و زجر فراوان شدند، زيرا حيوانات در جنگ‌ها غالبا در خط مقدم جبهه حضور دارند؛ از فيل‌ها و اسب‌ها گرفته تا کبوترهاي نامه‌بر و سگ‌هاي مين‌ياب و دلفين‌هاي تربيت‌شده.


اما يکي از عجيب‌وغريب‌ترين عمليات‌هاي سازمان جاسوسي آمريکا يعني سيا در دوره جنگ سرد و باز هم با محوريت يک حيوان به وقوع پيوست. دو متفق سابق يعني ايالات متحده آمريکا و اتحاد جماهير شوروي در سال 1961 مدت‌ها بود که به دشمن يکديگر بدل شده بودند. حتي در فضاي لايتناهي نيز رقابتي شديد و تب‌آلود ميان اين دو شکل گرفته بود؛ رقابتي که البته با توجه به قراين ظاهرا شوروي در آن زمان برنده آن محسوب مي‌شد. در برلين ديواري بلند به عنوان نمادي سنگي و مستحکم شده از مناقشه شرق و غرب بالا رفت و در گوشه‌اي ديگر از کره زمين يعني در لانگلي واقع در ايالت ويرجينياي آمريکا، متخصصين و مهندسين طرحي عجيب را آماده مي‌کردند، طرحي موسوم به «پيشي آتيک».


فکر اوليه اين طرح بسيار ساده بود: گربه‌ها موجوداتي کوچک، پرجنب‌وجوش و ذاتا کنجکاو هستند و البته شک و سوءظن کسي را هم برنمي‌انگيزند. حتي در کاخ کرملين هم کسي از آنها مجوز تردد نمي‌خواهد. به همين دليل مي‌توان گربه‌ها را به دستگاه‌هاي شنود مجهز کرد و تحت آموزش قرار داد. در اين صورت مي‌توان از گربه‌ها به عنوان ابزاري ايده‌آل براي استراق سمع و شنود عليه دشمن استفاده کرد.


با اين حال طرح فوق دو نقطه ضعف بزرگ داشت. اول: چگونه مي‌توان دستگاه و تجهيزات شنود را در بدن گربه تعبيه کرد؟ دوم: چگونه مي‌توان او را دقيقا به سوي هدف مورد نظر براي شنود فرستاد؟


با همه اين مشکلات و ترديدها اما کارشناسان و متخصصان بخش علوم و فن‌آوري سازمان سيا تلاش داشتند که دچار شک و ترديد و دلسردي نشوند و به کار خود ادامه دهند. ظاهرا استفاده از يک قلاده ساده‌ترين و بي‌دردترين گزينه به نظر مي‌رسيد. در اين حالت اين امکان وجود داشت که ميکروفن، فرستنده، باتري و آنتن را در داخل قلاده جاي داد بدون آنکه از بيرون کسي متوجه آن شود. البته چنين راه‌حلي آن‌ هم در روزگار ما يعني در عصر دوربين‌هاي بسيار کوچک و دستگاه‌هاي شنودي که اصلا به چشم نمي‌آيد، بسيار عجيب و شايد خنده‌دار باشد. افزون بر آن ممکن بود که دشمن قلاده گربه را باز کرده و آن تکنيک محرمانه را کشف کند.


بدين ترتيب بود که سازمان سيا راهي به شدت وحشتناک‌تر را براي رسيدن به هدف انتخاب کرد. ساخت و تهيه دستگاه‌هاي لازم براي اين طرح به کارشناسان و مهندسين بيرون از سازمان سيا سفارش داده شد اما طرح به‌ گونه‌اي بود که هيچ‌ يک از نيروهاي بيرون از سازمان نمي‌توانست حدس بزند که اين قطعات ريز و کوچک به چه کار مي‌آيد. اين دستگاه‌ها از همان آغاز کار بر روي گربه‌ها امتحان شد. «ويکتور مارچتتي» يکي از ماموران سابق سيا در سال 1986 طي مصاحبه‌اي روش کار را اين‌گونه تشريح کرد: «سينه گربه را شکافتند و باتري‌ها را در آن جاي دادند و از بالا به پايين سيم‌کشي کردند. از دم گربه به عنوان آنتن استفاده شد و خلاصه يک هيولا ساختند.»


آن گربه خاکستري و سفيد خانگي بيچاره و بخت‌برگشته مجبور بود که جراحي‌ها بيشتري را تحمل کند. فرستنده‌اي تقريبا دو سانتيمتري را در زير جمجمه حيوان جاي دادند و يک ميکروفن نيز در يکي از مجاري گوش کار گذاشتند. در اين طرح دوم باتري‌ها در حفره قفسه سينه جاي گرفته و از يک سيم بلند و چند لايه که در امتداد ستون فقرات تا دم کشيده شده بود به عنوان آنتن استفاده شد.


دليل نصب ميکروفن در مجراي گوش نيز اين بود که در آن زمان هنوز ميکروفون‌هايي با قابليت کردن صداهاي مزاحم محيط وجود نداشت اما مجراي گوش از اين نظر محل مناسبي براي نصب ميکروفن به شمار مي‌رفت. با اين حال يک مشکل بزرگ باقي مانده بود: چگونه مي‌توان حيوان را وادار به اين کرد که در جهت صداي مورد نظر تمرکز کرده و جذب گفت‌وگوهاي انسان‌ها شود.


اگر چه اين گربه از روز اول به عنوان يک گربه سايبرتک تربيت‌شده و انواع و اقسام دستگاه‌هاي شنود را با خود حمل مي‌کرد اما به هر حال رفتار يک گربه را داشت و واکنش‌هاي طبيعي يک گربه را نشان مي‌داد. هر جايي دلش مي‌خواست مي‌رفت و به راحتي گم مي‌شد و به هنگام گرسنگي فقط از معده‌اش تبعيت مي‌کرد.


بيش از هر مساله ديگر همين احساس گرسنگي و رفتارهاي جنسي گربه فاکتورهاي مزاحم اين عمليات محسوب مي‌شد. ويکتور مارچتتي در يکي از برنامه‌هاي شبکه مستند بي‌بي‌سي در سال 1995 پرده از بسياري از جنبه‌هاي خشن و بي‌رحمانه اين طرح برداشت: «براي آن که متوجه احساس گرسنگي و هيجانات جنسي حيوان بشوند، سيم‌هايي تا مغز او کشيدند و به عبارتي بدنش را از درون سيم‌پيچي کردند.»


نصب ميکروفن‌ها و باتري‌ها و سيم‌کشي‌هاي مختلف با تمريناتي کسالت‌آور و آزمون‌هايي بي‌شمار همراه بود و صد البته هزينه مادي بالايي را نيز در بر داشت. در آن زمان براي طرح گربه جاسوس نزديک به 15 ميليون دلار آمريکا هزينه شد و اينک گربه جاسوس آماده اعزام به ماموريت بود.


گربه جاسوس همراه با يکي از مربيانش و به وسيله استيشن کوچکي که ظاهرا يک خودروي معمولي اما در واقع ماشيني مجهز به فرستنده‌ها و گيرنده‌هاي پيشرفته بود، به محل مورد نظر در نزديکي سفارت شوروي اعزام شد. قرار بود اين گربه به دو مامور سفارت که روي نيمکت پارک ساعت ناهار خود را مي‌گذراندند نزديک شده و صحبت‌هاي آنان را شنود کند. در دقايق اوليه همه چيز طبق نقشه پيش مي‌رفت. پيشي جاسوس خود را تميز کرد و سپس در جهت نقطه مورد نظر راه افتاد و از خيابان گذشت. اما ناگهان ترافيک سنگين واشنگتن و سروصداي حاصل از آن موجب وحشت حيوان شد. براي مدتي که به نظر طولاني مي‌رسيد مکث کرد و سپس در طول خيابان دويد اما چند لحظه بعد با يک تاکسي در حال حرکت برخورد کرده و جان داد.


مأموراني که در آن سوي خيابان ايستاده بودند به شدت وحشت کردند. مارچتتي بعدها تعريف کرد: «گربه مرده بود و آن مامورها هم در آن استيشن زانوي غم بغل کرده بودند.» افراد سيا البته با عجله جنازه گربه را از محل دور کردند تا مبادا دستگاه‌هاي نصب شده در بدن بي‌جان آن حيوان به دست ماموران شوروي بيافتد.


از سوي ديگر سال‌ها بعد يعني در سال 2013 بود که «رابرت والاک» رئيس سابق بخش علوم و فن‌آوري سيا نسخه‌اي به مراتب مهربانانه‌تر از داستان فوق را تعريف کرد. به ادعاي والاک پروژه پيشي جاسوس خيلي زود و پيش از آن که آن گربه به ماموريت اعزام شود پايان گرفته بود زيرا آنها نتوانسته بودند گربه مورد نظر را آموزش دهند. به گفته والاک از همين روز تمام دستگاه‌هاي نصب شده از بدن آن گربه خارج شد و حيوان زنده ماند.


آن چه اهميت دارد اين که هر اتفاقي که افتاده باشد به هر حال پروژه «گربه آتيک» شکست خورد. در سال 1967 اين پروژه گران‌قيمت رسما کنار گذاشته شد. در همان سال سازمان سيا پاداش چشمگيري به عوامل اين پروژه داد و آنها را در بخش‌هاي مختلف سازمان به کار گماشت. از سال 2001 بسياري از عکس‌ها و طرح‌هاي مربوط به اين پروژه از طريق وبسايت سازمان سيا در اختيار عموم قرار گرفت.


در گزارش مربوط به اين پروژه آمده است: «اين آزمايش نشان داد که تربيت و رام کردن گربه‌ها امري ممکن است. اين پروژه توانايي بالاي علمي متوليان آن را ثابت کرد.» البته نگارنده گزارش در ادامه آورده است: «در عين حال بايد توجه داشت که ما به دلايل امنيتي و زيست‌محيطي نمي‌توانيم براي عمليات‌هاي برون‌مرزي از اين روش‌ها استفاده کنيم و اين روش‌ها براي اهداف ما غير قابل اجراست.»


آزمايش پيشي جاسوس به اين ترتيب به پايان راه خود رسيد. شايد به دليل خروجي فاجعه‌بار اين پروژه باشد که سازمان سيا از ارائه جزئيات آن خودداري مي‌کند. به هر حال هرگز گزارشي مبني بر اين که سرويس‌هاي جاسوسي رقيب نيز از گربه‌ها براي جاسوسي استفاده کرده باشند منتشر نشده است. از قرار معلوم آن پيشي ملوس که هرگز به آموزش‌هاي در نظر گرفته شده تن نداد، نگران سرنوشت همنوعان خود بوده است! و به اين صورت از آن زمان گزارشي مبني بر استفاده از حيوانات براي مقاصد جنگي وجود ندارد.»